جورواجورجورواجور، تا این لحظه: 12 سال و 25 روز سن داره

جورواجور

تفاوتهای فردی در نقاشی کودکان

1392/2/7 12:11
نویسنده : مامان مریم
14,250 بازدید
اشتراک گذاری

 
مقدمه

ایده کلی در این تحقیق،تحلیل محتوای نقاشی کودکان است و هدف آن پی‌بردن به دنیای درون کودکان که متأثر از دنیای برون و پیرامون آنها می‌باشد از طریق نقاشیهایشان است.

کودک در هر مقطع سنی به نوعی به نقاشی می‌پردازد و از این راه‌ احساسات و عواطف خود را بیان می‌کند.او دنیای درون خود و جهان‌ خارج را به هم آمیخته و از ترکیب آنها نقاشیهای گوناگون می‌آفریند و به این ترتیب است که کودک به خلق هنر می‌پردازد.هنرآفرینی کودک‌ نظیر آنچه که هنرمندان بزرگسالان به عنوان آثار هنری خلق می‌کنند نیست،بلکه کودک هنر را وسیله‌ای برای بیان عواطف و احساسات‌ خود برمی‌گزیند زیرا که زبان ترسیم،زبان بیان حالات درونی است و آن هنگام که نیاز به بیان و جلوه‌گر ساختن باشد آن را به وسیلهء ترسیم در هر مکان و فضای ممکن(روی زمین،دیوار،شیشهء بخارگرفته و...) نشان می‌دهد.همانطوری که می‌دانیم،کودکان از طبعی جویا و تأثیرپذیر برخوردارند و در پس این خطوط و رنگها،دنیایی وسیع و پرجوش‌وخروش و مملو از آمال،آرزوها،خواستها،تمایلات آشکار و نهان،خلاقیتها،رغبتها دارند.بنابراین هنر کودک را باید از دیدگاه‌ خود او و اندیشه و تصوری که از زیبایی دارد و برحسب هر مرحله‌ای‌ از رشد او،ارزیابی کرد.

اگر بدین مطلب معتقد باشیم که نقاشی کودکان،آئینهء تمام‌نمای‌ شخصیت آنان است،باید بدانیم که هر عامل خارجی بر روی رفتار ون‌ پندار کودکان تأثیر می‌گذارد.آنها به راحتی وقایع پیرامون خود را کسب و بعد از درونی کردن آنها،در مقابل از خود یکسری واکنشهایی‌ نشان می‌دهند که این واکنشها به صور مختلف متجلی می‌شوند.یکی از این تجلیات،تصاویری هستند که کودک به دلخواه و بدون هیچگونه‌ تحمیلی از سوی دیگران می‌کشد و در آن به طور ناخودآگاه تمام یا قسمتی از محفوظات ذهنی خود را بیان می‌کند.در حقیقت باید گفت‌ نقاشی،زبان گویای تصورات کودک از پیرامون خود اوست.

در این مقاله حتی الامکان سعی شده است تا مسائلی که کودکان از محیط و اجتماع پیرامون خود کسب کرده و از طریق نقاشی ابراز می‌کنند،شناخته شود تا معلوم گردد زندگی اجتماعی و محیط،چه‌ تأثیری بر ذهن آنان به جای می‌گذارد.

تاریخچهء توجه به نقاشی کودکان در جهان و ایران:

اولین مطالعات بر روی نقاشی کودکان‌ توسط روانشناسان در آغاز قرن بیستم صورت‌ گرفته و قبل از این تاریخ کوشش محققین فقط معطوف به آثار کودکان و نوجوانانی می‌شد که‌ به سبک بزرگسالان نقاشی می‌کردند و می‌کوشیدند هنر بزرگسالان را تقلید کنند. متأسفانه مدرکی که بتواند توجه به نقاشی‌ کودکان را قبل از قرن بیستم گواهی کند،در دست نیست.

مهمترین عامل توجه به نقاشی کودکان، تکامل علم روانکاوی است که برای تجزیه و تحلیل نقاشی‌های کودکان اطلاعات کافی ارائه‌ نموده و نقاشی را یکی از طرق شناخت کودک‌ معرفی کرده است.روانکاوان از طریق نقاشی‌ به مشکلات(حسی-حرکتی،عاطفی،شناختی‌ و...)کودکان و علل ناسازگاری آنها پی‌برده و پس از تجزیه و تحلیل این مشکلات به درمان‌ آنها می‌پردازند.1

یونسکو نیز تحقیقاتی در این زمینه انجام‌ داده است.کارشناسان این مرکز در سال‌ 1960 برای دو گروه سنی(10 تا 14 سال و 14 تا 17 سال)دو داستان متفاوت تعیین و برای کودکان یازده کشور ارسال نمودند و از آنها خواستند تا نقاشی‌هایی در ارتباط با موضوع ترسیم و برای این مرکز بفرستند.پس‌ از جمع‌آوری نقاشیها و بررسی آنها،معلوم شد که نقاشیها از لحاظ انتخاب رنگ برای مناظر، قیافه و رنگ پوست و فرم لباسهای افراد و قهرمانان داستان،شکل و فرم ساختمانها و خیابانها،نوع درختان و گیاهان و اقلیم و بطور کلی در رابطه با نوع اقلیم،نوع آداب و رسوم، فرهنگ و نظایر اینها با یکدیگر فرق دارند و این بیانگر برداشت متفاوت کودکان از محیط اطرفا و اجتماعاتشان است.2

در ایران متأسفانه تاکنون پژوهشهای شایان‌ توجهی در این زمینه صورت نگرفته و اگر هم‌ تحقیقاتی انجام شده باشد،نتایج آن در دسترس‌ نیست.(به‌خصوص از ابعاد جامعه‌شناسی) البته از نقاشی برای روان‌درمانی بیماران‌ استفاده می‌شود که ادامهء کار و نتایج بدست‌ آمده توسط دانشمندان اروپایی و دیگران‌ است.

گروهی از دانشجویان رشتهء روانشناسی‌ دانشگاه شهید بهشتی از چند سال پیش به‌ بررسی نقاشیهای کودکان از ابعاد مختلف‌ نظیر:روانشناسی،فلسفه،زیبایی‌شناسی، زیست‌شناسی،ریاضیات،اخلاق و... پرداخته‌اند.و بر روی پانزده هزار نقاشی از کودکان اکثریت اقشار و طبقات مختلف و اقلیتهای مذهبی،کودکان استثنایی،کرولال‌ و...در سطح کشور مشغول کار هستند.

کودکان چرا نقاشی می‌کنند و انگیزهء آنها در نقاشی چیست؟3

در این موردنظرات متفاوتی از طرف‌ روانشناسان مختلف با توجه به دیدگاههایی که‌ دارند:ارائه شده است.

گروهی معتقدند نقاشی امری غریزی است‌ و کودک از روی غریزه نقاشی می‌کند.با توجه‌ به مفهوم غریزه،در انسان برخلاف سایر موجودات،رفتارهای غریزی بسیار محدودند، به علاوه چنان تحت تأثیر محیط و تربیت قرار می‌گیرند که جنبهء غریزی خود را از دست‌ می‌دهند.ازاین‌رو نمی‌توان گفت که نقاشی‌ امری غریزی است.

برخی دیگر از روانشناسان نقاشی کودکان‌ را نوعی تقلید از بزرگسالان می‌دانند.درست‌ است که کودک بسیاری از تجربیات خود مانند یادگیری زبان و تکلم را از راه تقلید فرا می‌گیرد،اما نقاشی صرفا یک عمل تقلیدی‌ نیست و اصولا نحوهء نقاشی کودکان با بزرگسالان متفاوت است.دیدگاه دیگر،نقاشی‌ را نوعی بازی و سرگرمی برای کودک‌ می‌داند.بدون شک بازی به عنوان یک انگیزه‌ در پرورش کودکان نقشی اساسی دارد و از همان اهمیت و ضرورتی که کار برای‌ بزرگسالان دارد،برخوردار است.اگرچه‌ نقاشی برای کودک جنبهء بازی دارد اما باید دید چرا کودک به این بازی می‌پردازد.

دیدگاهههای جدید روانشناسی،نقاشی را برای کودک یک نیاز و ضرورت روانی‌ می‌دانند که به وسیلهء آن،آنچه را که در درون‌ خود دارد بیان می‌کند،با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار می‌سازد و خواسته‌ها و نیازهای‌ خود را با واقعیت‌ها و با جهان تطبیق می‌دهد و به عنوان یک بیان تمثیلی نقاشی مکمل بیان‌ کلامی یعنی زبان و تکلم است.نقاشی‌ طبیعی‌ترین و ابتدایی‌ترین وسیلهء بیان کودک‌ است،ازاین‌رو اگر ما با ایجاد موانعی راه این‌ بیان طبیعی و آزاد را سد نسازیم همهء کودکان‌ نقاشی را دوست دارند و به عنوان فعالیتی‌ دلپذیر به انجام آن می‌پردازند.

تحقیقی در زمینه این‌که چرا کودکان‌ نقاشی می‌کنند،در مورد کودکان 6-5 ساله‌ یک کلاس آمادگی انجام شده و این موضوع به‌ دو صورت مورد بررسی قرار گرفته است،یکی‌ از طریق سؤال مستقیم از کودکان و دیگری‌ بررسی محتوای نقاشی آنان.در پاسخ به‌ سؤال،اکثرا گفته‌اند برای این‌که نقاشی را دوست داریم و از آن خوشمان می‌آید و یا برای‌ این‌که مربی و یا والدین از آنها خواسته‌اند.در کل از بررسی محتوای نقاشی کودکان می‌توان‌ چنین استنباط کرد که اکثر نقاشیها بازگوکنندهء خواستهای کودکان بوده و این نظر را تأئید می‌کنند که نقاشی از نیاز درونی و روانی‌ کودک سرچشمه می‌گیرد.

تفاوتهای فردی،محیط کودک،نقاشی:

اگر بخواهیم موجودات انسانی را طبقه‌بندی کنیم،واضح است که آنها را به دو دستهء زن و مرد تقسیم‌بندی می‌کنیم و این‌ طبقه‌بندی از زمانی که انسان به صورت ژنی‌ است که با چشم غیرمسلح قابل دیدن نیست،

وجود دارد و هر فرد(به استثنای موارد غیرعادی)به یکی از این دو جنس تعلق دارد و این مسئله به عنوان ثابت‌ترین عنصر شخصیت‌ فرد متجلی می‌شود.

اختلاف عمدهء موجود بین افراد در نتیجهء دو عامل مهم«وراثت»و«محیط»است.عامل‌ وراثت مربوط به ژنها و بررسی آن با علم‌ ژنتیک است و در اینجا،بیان آن ضرورتی‌ ندارد.

دومین عامل،یعنی محیط به دو قسمت‌ تقسیم می‌شود:محیط قبل از تولد،(شامل‌ زندگی جنینی کودک)محیط بعد از تولد (شامل خانه،مدرسه و...)4

همانطوری که می‌دانیم،اثرات محیطی و محرکات خارجی،مانند خصوصیات وراثتی بر روی کنشها و واکنشهای کودک تأثیر به‌سزایی‌ دارد و آمیختگی‌های خانواده(که سازندهء محیط طبیعی کودک است)نقش اساسی در رشد اجتماعی فرد دارد و کودک در این دو کانون در کنار بزرگسالان قرار می‌گیرد و رفتار و حرکات آنها سرچشمه مداوم محرکات و انگیزه‌های تازه برای کودک است و کودک از بدو تولد از فضایی که والدین در آن زندگی‌ می‌کنند حالت‌های روحی و رفتاری آنها را جذب و تقلید می‌کند.

به همین دلیل کیفیت محاوره و سبک زندگی و نحوهء ارتباط اعضای خانواده و یا مدرسه‌ اهمیت زیادی دارد.افکار و روحیات والدین و معلمین و نیز پرخاشگری،ترس،اعتماد یا بی‌اعتمادی و یا آرامش خاطر آنها نسبت‌ به دیگران،اثرات فراوانی در مغز کودکان به جا می‌گذارد و اینگونه وقایع(در خانه یا مدرسه) توسط کودک جذب و درونی شده و در موقعیتهای خاص و مشابه در رفتار کودک‌ ظاهر می‌شود و یکی از این تجلیات از طریق‌ نقاشیهای کودک است که سرشار از پیامهایی‌ برای کسانی است که آنها را تشریح می‌کنند.

از دیگر اثرات خارجی(محیطی)می‌توان‌ از مکان و فضای زندگی کودک نظیر اتاقهای‌ آپارتمان،دیوار منزل،بالکن،حیاط،خانه‌هایی‌ با سبک جدید یا معماری قدیم،نحوه و میزان‌ استفاده از اماکن عمومی و تفریحگاهها، زندگی در شهرهای بزرگ و پرجمعیت یا زندگی در شهرهای کوچک و کم‌جمعیت و حتی زندگی در روستاها و...نام برد که همگی‌ بر روی درک کودک نقش سازنده‌ای دارند.

بطور کلی اگر در زندگی کودکان زمینهء مساعد برای پرورش و تخیلات آنها وجود نداشته باشد.اصولا خلاقیتهای آنها ابتدایی‌ مانده و رشد چشم‌گیری نخواهند داشت(نظیر کودکانی که در پرورشگاهها و پانسیونهای‌ مخصوص کودکان بدون والدین،بزرگ‌ می‌شوند).در این میان،محیط خانه محلی‌ برای ارضای نیازهای ابتدایی کودک و پرورش استعدادها و خلاقیتها و تخیلات او است و به کودک کمک می‌کند تا خود را از لحاظ جنسیت با انجام اولین تجارب اجتماعی‌ و احساسی بشناسد.5کودک اکتسابات از محیط و تجارب خود را از طریق نقاشی‌ به نمایش می‌گذارد.

تأثیر محیط در نقاشی‌های کودکان.
طرح مسئله و نوع تحقیق:

«کودکان هر اجتماع با روحیات،فرهنگ و وابستگی‌ای اجتماعی خود،سوژه‌های نقاشی‌ خود را انتخاب و ترسیم می‌کنند.»(آیا نقاشی‌ کودکان منعکس‌کنندهء برداشتهای کودکان از دنیای اطراف آنان است).

حال برای این‌که مسئله را مشخص و محدود کنیم،می‌توانیم آن را به سئوالات‌ جزئی‌تری تبدیل کنیم و حتی الامکان به آنها پاسخ بدهیم:

-آیا سن و جنس کودک در انتخاب‌ موضوع نقاشی تأثیر دارد؟

-آیا نقاشی کودکان منعکس‌کنندهء رشد اجتماعی آنها است؟

-آیا انقلاب،تغییری در انتخاب سوژه‌های‌ نقاشی کودکان ایجاد کرده است(از لحاظ ترسیم سوژه‌هایی نظیر:زنان محجّبه،تظاهرات‌ مردمی،مسجد و...)؟

-آیا جنگ به عنوان یک پدیده اجتماعی‌ در انتخاب موضوعات جنگی مؤثر است؟

-آیا نقاشی کودکان بیانگر ترس یا امنیت‌ خاطر آنها است؟

-آیا شرایط اقلیمی و جغفرافیایی بر روی‌ انتخاب سوژه و نحوهء رنگ‌آمیزی آن مؤثر است؟

-آیا نقاشی کودکان معکس‌کنندهء آرزوهای شغلی آنها است؟و...

این تحقیق به روش تحلیل محتوا انجام شده‌ و اساس کار مبتنی بر نقاشیهای بدست‌آمده از کودکان است و قلمرو کار نیز استفاده از یکسری اطلاعات تصویری است که به واسطهء آثار به‌جامانده از کودکان،بتوان به واقعیات‌ اجتماعی و تأثیر آنها بر کودکان پی‌برد.

در این تحلیل،واحدهای مورد بررسی، سوژه‌ها و موضوعات نقاشی‌شدهء کودکان‌ است و مقولات آنها نیز کلبه،ماشین،قطار، مسلسل،توپ جنگی،هواپیما،اتوبوس، کامیون،آپارتمان،زنان،بازی کودکان و نظایر اینها هستند که این مقولات با یکدیگر در ارتباطند و نیز ارتباط مستقیم و منسجمی با روحیات خود ترسیم‌کننده دارند.

حال اگر این مقولات را طبقه‌بندی کنیم و هر موضوع را در داخل یک طبقهء خاص قرار دهیم.بدین صورت خواهد شد:

-جنگ:شامل سلاحهای جنگی،انواع‌ جنگها،سربازها،هواپیمای جنگی و...

-وسائط نقلیه:شامل ماشین،اتوبوس، هواپیما،قطار و...

-تصویر انسانها:شامل زن،مرد،کودک، پسر،دختر و...

-خیابان:شامل ماشین،چراغ راهنما، ایستگاه اتوبوس و...

-بناها:شامل کلبه‌ها،آپارتمانها،مساجد و...

-حجاب:شامل زنان باحجاب و بی‌حجاب.

-بازی:شامل بازیهای انفرادی و گروهی.

-طبیعت:شامل خورشید،کوه،دریا، جنگل و...

این طبقه‌بندی از بررسی 257 نقاشی‌ (103 نقاشی توسط دختربچه‌ها و 154 نقاشی‌ توسط پسربچه‌ها)که در سال تحصیلی‌ 86-7631 توسط کودکان سنین(2 تا 12)ساله‌ ترسیم شده و آثار خود را به مرکز و یا اداره‌ای‌ نظیر:مجلهء رشد کودکان و نوجوانان،برنامهء کودک شبکه یک و دو سازمان صدا و سیمای‌ جمهوری اسلامی ایران،مهد کودک،مدارس و نظایر اینها ارسال کرده‌اند انجام گرفته است.

در بررسی مقدماتی نقاشیها،ابتدا برای‌ تک‌تک آنها شناسنامه‌ای تهیه شده و مشخصات هر نقاشی در آن ذکر گردیده است‌ (نمونه‌ای از این شناسنامه که حکم پرسشنامه‌ را دارد در قسمت جداول و ضمایم آورده شده‌ است)و سپس براساس سن و جنس و محل‌ ارسال و نوع سوژه از هم تفکیک و طبقه‌بندی‌ شده و در آخر تعداد فراوانی هر قسمت‌ شمارش و توزیع درصدی آنها محاسبه شده و براساس این درصدها،نتایج بدست‌آمده و فرضیه‌های مطرح‌شده رد یا قبول گردیده‌ است.

لازم به ذکر است که تقسیم‌بندی گروههای‌ سنی ترسیم‌کننده‌ها براساس تقسیم‌بندی سنین‌ در کتاب«آموزش هنر»6صورت گرفته است. یعنی کودکان به چهار گروه سنی:(2 تا 4) سال،(4 تا 7)سال،(7 تا 9)سال و(9 تا 12) سال تقسیم شده و به دلیل اینکه در اکثر موارد در گروه سنی(2 تا 4)سال تعداد نقاشیها کم‌ بوده،نقاشیهای آنها در محاسبه منظور نشده‌ است.البته همانطوری که می‌دانیم،بهترین‌ تقسیم‌بندی همانا قرار دادن کودکان در گروه سنی یک سال به یک سال است،زیرا کودک 4 ساله با کودک 6 ساله از لحاظ جسمی و روانی متفاوت است.ولی به دلیل کم‌ بودن نقاشیها به انجام چنین تفکیک سنی اقدام‌ شده و این مسئله ناشی از عدم همکاری بعضی‌ از مراکز و سازمانها(با داشتن نقاشی آزاد از کودکان)بوده است.

*** نتایج این بررسی و تحقیق به صورت پنج‌ مقاله با هفت فرضیه تهیه شده است.این‌ مقالات تحت عناوین:

-تصویر جنگ در نقاشی کودکان.

-تصویر انقلاب در نقاشی کودکان.

-تصویر بازیهای کودکانه در نقاشی‌ کودکان.

-تصویر امنیت در نقاشی کودکان.

-تفاوتهای جنسی در نقاشی کودکان.

تصویر جنگ در نقاشی کودکان

ذهن کودک نظیر یک دستگاه(ماشین، کامپیوتر)است که وقایع و رویدادهای پیرامون‌ را کسب و ضبط کرده و پس از درونی کردن‌ مسائل،آنها را به صورتهای مختلف منعکس‌ می‌کند.در این میان جنگ به عنوان‌ هیجان‌انگیزترین پدیدهء اجتماعی-محیطی و درعین‌حال مخرب،تأثیر به‌سزایی بر روی‌ ذهن و افکار و باورهای کودک دارد.

آشنایی کودک با پدیدهء جنگ اگر به‌ صورت مشاهدهء مستقیم(اقامت کودک در مناطق مشاهدهء مستقیم(اقامت کودک در مناطق جنگی و یا بمباران مناطق مسکونی) نباشد،اکثرا از طریق مشاهدهء فیلمهای جنگی‌ از تلویزیون و سینما و یا کارتونهای تلویزیونی‌ است و بر همین اساس جنگ را یک پیکار مسلحانه و خونین میان دو یا چند نفر و یا چند گروه می‌داند.

نگرش کودک بر جنگ برخلاف نگرش‌ بزرگسالان،به دور از مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی است و آن را یک نزاع گذرا و موقتی می‌داند و اگر صحبت و یا عکس العملی‌ از خود نشان می‌دهد،بیشتر در اثر گفتار و کردار بزرگسالان است بدین معنا که فضای‌ محیطی‌اش بر روی رفتارهای او حاکم است.

اگر بازیهای گروهی کودکان را بنگرید، خواهید دید که نخست دو گروه شده و هرکدام‌ در پشت موضعی سنگر می‌گیرند و با وسیله‌ای‌ با یکدیگر می‌جنگند و عده‌ای نیز در این جنگ‌ تصنعی کشته می‌شوند.ولی بعد از اتمام بازی‌ دوباره کشته‌شدگان زنده می‌شوند و به‌ فعالیتهای دیگر می‌پردازند.

کودکان(به‌ویژه در سنین پائین‌تر)از جنگ و کشته شدن در جنگ،مفهومی جز این‌ در ذهن خود ندارند و اکثرا خود را در قالب‌ قهرمانان فیلمها و داستانها می‌بینند که هرگز در جنگها کشته نمی‌شوند و در همه حال بر دشمن‌ خود غلبه می‌کنند.اما با افزایش سن و درک‌ بیشتر مسائل پیرامون خود و افزایش مفاهیم‌ ذهنی در ذهن کودک،به تدریج مفهوم جنگ در نزد کودکان تغییر یافته و با مفهوم آن در نزد بزرگسالان مطابقت می‌کند.

از بررسی نقاشی‌های به‌دست‌آمده از کودکان،سوژه جنگ رتبه چهارم را به لحاظ فراوانی کسب کرده است و این بیانگر توجه‌ کودکان به این پدیده اجتماعی است.

در این نقاشی‌ها،کودکان به صور گوناگون‌ سوژه‌های جنگی را ترسیم کرده‌اند،از جمله:

-جنگهای زمینی شامل:جنگهای زمین به‌ زمین،زمین به هوا،زمین به دریا،سربازان در حال جنگ و...

-جنگهای هوایی شامل:جنگهای هوا به‌ هوا،هوا به دریا،فانتومهای جنگی،چتربازان‌ و...

-جنگهای دریایی شامل:جنگهای دریا به‌ دریا،ناو و...

-بمباران هوایی.

-مسایل دیگر جنگی نظیر سلاحهای‌ جنگی،سربازان،کامیونهای ارتش و...

فرضیه 1:«بین افزایش سن و میزان‌ (فراوانی)انتخاب سوژه‌های جنگ رابطه‌ وجود دارد».از آنجایی که جنگ یک پدیده‌ اجتماعی است،توجه به آن(صورت نقاشی) تابعی از درجهء اجتماعی شدن کودک است و همانطوری که یک رویداد اجتماعی می‌تواند مورد توجه یک کودک(2 تا 4)ساله قرار بگیرد،می‌تواند ذهن یک بزرگسال را کاملا به‌ خود معطوف سازد.

در این میان جنگ به عنوان یک بحران‌ اجتماعی،از این قاعده مستثنا نیست و همانطوری که در جدول مشاهده می‌شود،هرچه‌ بر سن کودک افزوده می‌شود،وی از تحول‌ اجتماعی بالاتری برخوردار می‌گردد و مفاهیم‌ عینی در اثر کسب تجارب به مفاهیم ذهنی‌ انتزاعی تبدیل می‌شود،نسبت به مسائل‌ پیرامون خود،حساسیت بیشتری نشان می‌دهد و این حساسیت به صورت نمایش گرافیکی‌  (ترسیم نقاشی)سوژه‌های جنگی متجلی‌ می‌شود.بنابراین می‌توانیم بگوئیم که بین‌ افزایش سن و انتخاب بیشتر سوژه‌های جنگی‌ رابطه است.

فرضیه 2:«پسربچه‌ها بیش از دختربچه‌ها تمایل به ترسیم صحنه‌های جنگی دارند.»

با توجه به تفاوتهای فردی و جنسی و نیز با توجه به این نکته که در اکثر جوامع بشری زنان‌ و مردان نقشهای متفاوتی را بر عهده دارند.در مورد مسئلهء جنگ نیز،این تفاوتها صادق است‌ و مسئولیت حراست از جامعه و یا کشور در زمانی که از طرف عوامل خارجی به خطر می‌افتد و بایستی از آن در مقابل هرگونه تهاجم‌ و تجاوز دفاع کرد.این مسئولیت و نقش،قبل‌ از آنکه متوجه زنان باشد،مستقیما مردان را مورد توجه قرار می‌دهد.از طرفی تفاوتهای‌ فیزیولوژیکی و روانی بین این دو جنس، تفاوتهایی به لحاظ انجام فعالیتها ایجاد می‌کند.

این تفاوتها به طور ناخودآگاه بر روی‌ نگرشها و گرایشات کودکان اثر می‌گذارد و پسران بیش از دختران مستعد روبرو شدن با این بحران هستند و این امر را از طریق ترسیم‌ زیاد سوژه‌های جنگی نشان می‌دهند.

با توجه به جدول روبرو،از کل سوژه‌های‌ جنگ،39%آنها توسط پسربچه‌ها کشیده‌ شده‌اند و از طرفی،در هر گروه سنی این‌ تفاوت به چشم می‌خورد و با افزایش سن این‌ فاصله نیز بیشتر می‌شود.در نتیجه می‌توان‌ اینطور استنباط کرد که پسربچه‌ها بیش از دختربچه‌ها به مسئله جنگ توجه دارند.

تصویر انقلاب در نقاشی کودکان

واقعیت امر این است که هر عامل خارجی‌ بر روی رفتار و پندار کودکان تأثیر بسزایی‌ دارد اما این تأثیر بستگی به عوامل متعددی از قبیل ساخت فرهنگی و اجتماعی دارد و انقلاب به عنوان یک واقعیت اجتماعی بر روی‌ رفتار و افکار کودکان مؤثر است.کودکانی که‌ نقاشی آنها مورد بررسی قرار گرفته است در زمان انقلاب یا به دنیا نیامده بودند و یا خیلی‌ کوچک بودند و چیزی از وقوع آن را به خاطر نمی‌آورند،ولی آثار بعدی آنرا در جامعه‌ مشاهده کرده‌اند.یکی از این نشانه‌ها،حجاب‌ زنان است.

پوشش پدیده‌ای است که دارای‌ خصوصیات مختلف فردی و اجتماعی است و در کل می‌توان گفت که در هر جامعه‌ای نوع و کیفیت لباس زنان و مردان علاوه بر آن‌که تابع‌ شرایط اقتصادی و اجتماعی و اقلیمی آن‌ جامعه می‌باشد،تابع جهان‌بینی و ارزشهای‌ حاکم بر فرهنگ آن جامعه و نیز مبین جهان‌ بینی آن است.

فرضیه 3:«حجاب به عنوان یک امر بارز در جامعهء بعد از انقلاب ایران،در نقاشی‌ کودکان متجلی‌شه است.از آنجایی که کودک‌ در سنین پایین بیشتر اوقات خود را در خانه‌ می‌گذراند و عموما در خانه افراد بدون پوشش‌ مرسوم و معمول بیرون از خانه بسر می‌برند و کودک ارتباط کمتری با محیط خارج از خانه‌ دارد،در اکثر نقاشی‌های خود،زنان را بدون‌ پوشش و حجاب لازم می‌کشد ولی به تدریج با ایجاد ارتباط بیشتر با جامعه بیرون از نقاشیهای خود(در این مورد)تغییراتی ایجاد می‌کند.

زمانی که کودک به همراه مادر خود به‌ بیرون از خانه می‌رود،مادر را با لباس پوشیده‌و محجبه می‌بیند و یا در خیابان و دیگر مکانها مانند،مهد کودک،کودکستان،مدرسه،مربیان‌ و معلمین را با لباس پوشیده می‌بیند.در نتیجه‌ به تدریج فرامی‌گیرد که خانمها باید در بیرون‌ از منزل باحجاب باشند و این مطلب را در نقاشی‌های خود نشان می‌دهد.

تصویر بازی در نقاشی کودکان

بازی پدیده‌ای است که در تمدن و فرهنگ‌ جوامع گوناگون،در همهء دوران توجه کودکان‌ را به خود جلب کرده است.بازی را نمی‌توان‌ به عنوان عامل جدا از پیوندهای اجتماعی، فرهنگی،اقتصادی دانست،بلکه باید آن را به‌ منزلهء ضرورتی در بافت فرهنگی اجتماعی‌ شناخت.

کودک به وسیلهء بازی درمی‌یابد که چگونه‌ با دیگران ارتباط برقرار سازد و مشکلات‌ مربوط به روابط اجتماعی را حل کند و در کل‌ بازی به کودک فرصت می‌دهد تا خود را کنترل‌ کرده و به تدریج رشد و تکامل یابد.در ضمن‌ کودکان از طریق بازی به اکتشاف و تجربه‌ محیط دست می‌زنند و از این طریق علاوه بر شناسایی،تفاوت میان واقعیتها و تخیل را احساس می‌کنند.آنها از طریق بازیها علاوه بر تمرین و کسب تجربه،به ارزش و تواناییهای‌ خود در آموختن پی‌می‌برند که این خود در جهت یادگیری بیشتر و سازگاری بهتر با محیط زندگی مسئله مهمی است.

اگرچه تحول کودک و بازیهایش و بطور کلی نیاز به بازی یک واقعیت جهانی است‌ ولی هویت فرهنگی هر ملت را از خلال بازیها و اسباب‌بازیهای آن می‌توان شناخت.نوع‌ بازی کودک رابطه ای مستقیم با محیط اجتماعی او دارد.

کودکان برحسب جوامع گوناگونی که در آن‌ زندگی می‌کنند،اعم از روستایی،شهری، صنعتی،رو به توسعه یا زندگی آزادانه در کشتزارها و یا محبوس بودن در محیط شلوغ وپرجمعیت که دارای سازمان و ترکیبات‌ بسیاری است،به انواع بازیهای متفاوت‌ می‌پردازند.

ارتباط بین نقاشی و بازی کودکان:

درست است که از نظر بزرگسالان نقاشی‌ یک نوع بازی و سرگرمی برای کودکان‌ محسوب می‌شود ولی از نظر خود آنها،نقاشی‌ علاوه بر یک وسیلهء سرگرمی،ابزاری برای‌ بیان احساسات و تمایلاتشان است.در نقاشی، کودکان سعی می‌کنند آثاری از خود به جا بگذارند نظیر ترسیم خانه،انسان،ماشین و (به تصویر صفحه مراجعه شود) نظایر اینها.ولی در بازی هدف انجام یک‌ فعالیت و یک جنبش بدون بر جای گذاشتن‌ اثری است.

شاید بتوان گفت که کودک در بازیهای‌ خود،اغلب اعمالی را انجام می‌دهد که توانایی‌ انجام آن را در حالت عادی و در واقعیت ندارد ولی در نقاشی اغلب سوژه اعمالی را ترسیم‌ می‌کند که در عالم بازی نیز قادر به انجام آن‌ نیست.

فرضیه 4:«با رشد اجتماعی کودک،وی‌ سعی می‌کند تا از طریق شرکت در بازیها و فعالیت‌های دیگر کودکان،خود را با زندگی‌ گروهی سازگار سازد.بدین جهت با افزایش‌ سن،میزان فراوانی ترسیم سوژهء بازیهای‌ گروهی بیش از بازیهای انفرادی در نقاشیهایشان مشاهده می‌شود.»

رشد اجتماعی:رشد اجتماعی کودکان‌ مبین آن است که آنها تا چه حدودی روابط و رفتارهای اجتماعی را درک و عمل می‌کنند یعنی ضمن این‌که با دیگران زندگی می‌کنند، سعی می‌کنند با آنان کار و فعالیت نمایند.

بازی در هر سنی ویژگی خاص خود را دارد و با رشد کودک و گذشتن از مرحله‌ای‌

به مرحلهء دیگر(با در نظر گرفتن زمان و تفاوتهای فردی)بازی‌ها متفاوت می‌شوند،اما مسلم این است که کودک در سنین قبل از دبستان،خود مرکزگرا است و اغلب با خود و به تنهایی بازی می‌کند و با افزایش سن و به‌خصوص از سنین 7 تا 21 سال و با وارد شدن به محیط دبستان،به تدریج با گروه و بازیهای گروهی آشنا شده و بازیهایش‌ سازماندهی بیشتری پیدا می‌کند و گاه بازیهای‌ دسته‌بندی‌شده جای بازیهای گروهی را می‌گیرد(این امر بیشتر در مورد پسربچه‌ها صادق است)و این مطلب در اغلب نقاشی‌های‌ کودکان که پیرامون بازی ترسیم کرده‌اند نمایان‌ است.

البته تأثیر مهدکودکها و آمادگیها در رشد اجتماعی کودکان نباید نادیده گرفته شود.زیرا کودکانی که به این مراکز آموزش می‌روند بیش‌ از کودکانی که در خانه(به‌خصوص خانه‌های‌ کم‌فرزند)بسر می‌برند به ترسیم سوژه‌هایی در مورد بازیهای گروهی پرداخته‌اند.بنابراین،با توجه به جدول و نمودار می‌توانیم بگوییم که با پیچیده‌تر شدن روابط اجتماعی کودک در جامعه،(همسالان)،کودک سعی می‌کند خود را بیشتر با روحیات دیگران سازگار سازد و در بازیهای گروهی بیشتر حرکت کند.

فرضیه 5:از آنجایی که دختربچه‌ها زودتر از پسربچه‌ها اجتماعی می‌شوند در نتیجه‌ به بازی گروهی نیز علاقهء بیشتری دارند و این‌ موضوع را در نقاشیهای خود نمایان می‌سازند.

یکی از عوامل مهم اجتماعی شدن،زبان و زبان‌آموزی است که به تدریج از شش ماهگی‌ به طور متوسط شروع می‌شود و می‌توان گفت‌ این قدرت تکلم و بیان در نزد اکثر دختربچه‌ها زودتر از پسربچه‌ها آغاز می‌شود و نیز لکنت‌ زبان در نزد پسربچه‌ها بیش از دختربچه‌ها بچشم می‌خورد و بر همین اساس است که‌ دختربچه‌ها زودتر از پسربچه‌ها(و به عبارتی‌ راحت‌تر از پسربچه‌ها)با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و زودتر نیز جذب بازیهای‌ گروهی می‌شوند.این مطلب را می‌توان از طریق نقاشی‌های دختربچه‌ها در مورد بازیهای‌ گروهی نسبت به پسربچه‌ها در همین زمینه‌ اثبات کرد.

تصویر امنیت در نقاشی کودکان

کودکان تا سنین 4 سالگی،حالت خود پیروی دارند و رفتار آنان از هیچ ضابطه‌ای‌ پیروی نمی‌کند.فقط براساس میل و خواستهای خود رفتار می‌کنند ولی بعد از

چهارسالگی،به تدریج متوجهء ارزشهای خارج‌ از وجود خود،در محیط می‌شوند.یعنی‌ ذهنشان براساس گفته‌ها و امرونهی‌های‌ والدین و مربیان به برخی از ارزشها و قواعد معطوف می‌شود و با افزایش سن مانند دیگران‌ فکر می‌کنند(این حالت را دگرپیروی گویند).

خیابان یکی از مکانهای جاذب و هیجان‌زا برای کودکان است.زیرا در آن علاوه بر مغازه‌ها و فروشگاهها و دیگر مکانهای دیدنی، مسئله ماشین و عبور از خیابان برای کودکان‌ مهم و گاه وحشتزا است.

کودک اگر به همراه بزرگسالان به خیابان‌ بیاید،دیگر توجهی به ماشین‌ها و خیابان ندارد. ولی زمانی که به تنهایی پا به خیابان می‌گذارد، به‌خصوص در سنین پایین و قبل از دبستان، وحشت و هراس فراوانی از آن دارد و گاه نیز بی‌پروا و بدون توجه به خطرات آن،به سرعت و یکباره از خیابان می‌گذرد و در این باره اداره‌ راهنمایی و رانندگی طی آماری،اعلام کرده‌ است که بیشترین تصادفات بین اتومبیل و عابر پیاده متعلق به این کودکان است.

کودکان نحوهء عبور از خیابان را به وسیلهء گفته‌های والدین،اطرافیان،مربیان و معلمین و تلویزیون فرامی‌گیرند.برای مثال در خانه، والدین به کودک می‌گویند که هنگام عبور از خیابان سعی کند از خطکشی عابر پیاده رد شود تا امنیت داشته باشد.در مدرسه به او گفته‌ می‌شود حتما زمانی که چراغ عابر پیاده سبز است از خیابان بگذرد،تا راحت‌تر و آسوده‌تر به آن سوی خیابان برسد و یا زمانی که دچار مشکلی شد حتما از پلیس راهنمایی کمک‌ بخواهد و نظایر اینها.

کودک این مطالب را در ذهن خود طبقه‌بندی کرده و نتیجه می‌گیرد که خطکشی‌ عابر پیاده،چراغ راهنما،پلیس راهنما هرکدام‌ عاملی برای سالم رسانیدن وی به مقصدش‌ هستند و به تدریج این سلامت مفهوم امنیت را به خود می‌گیرد.

در ضمن کودک هنگامی که با والدین خود سوار اتوبوس می‌شود،یاد می‌گیرد که باید در صف و پشت سر کسانی که از او زودتر آمده‌اند بایستد و به نوبت سوار اتوبوس شوند.تکرار این پدیده در ذهن کودک،مفهوم احترام‌ به حقوق دیگران،رعایت حق تقدم را بوجود می‌آورد.

*** فرضیه 6:کودکان از چهارسالگی‌ به تدریج مفهوم امنیت و نظم را می‌فهمند و آن‌ را در نقاشی‌های خود به صورت خطکشی عابر پیاده،چراغ راهنما،عبور از خیابان،پلیس‌ راهنما،ایستگاه اتوبوس و نظایر اینها منعکس‌ می‌کنند.

کودکان تا زمانیکه قادربه‌درک مفاهیم‌ ذهنی نباشند نمی‌توانند عکس العملی در مقابل‌ آن از خود نشان بدهند و در نتیجه نمی‌توانند چیزی در این مورد ترسیم کنند و با افزایش‌ سن و درک این مفاهیم و ایجاد ارتباط بین‌ ذهنیات خود و محیط،بهتر می‌توانند در این‌

باره نقاشی کنند.

با توجه به جدول زیر می‌توان استنباط کرد که در مورد نظم‌پذیری و امنیت به تدریج با افزایش سن،کودک این مفاهیم را بهتر درک‌ و بهتر منتقل می‌کند.ولی در این مورد فراوانی‌ خیابان و ماشین،با افزایش سن از فراوانی آن‌ کاسته می‌شود و در نتیجه می‌توان گفت به دلیل‌ کم شدن ترسی که کودک از ماشین و خیابان‌ دارد،آن را کمتر ترسیم می‌کند.

تصویر تفاوتهای جنسی در نقاشی کودکان

افراد هر جامعه‌ای به لحاظ جسمانی، روانی،فرهنگی و اجتماعی با افراد دیگر جوامع اختلاف دارند و نیز در اکثر جوامع‌ بشری،زنان و مردان نقشهای متفاوتی را بر عهده دارند،در ضمن کودکان،بزرگسالان را در اکثر موارد الگوی رفتاری خود قرار می‌دهند و مطابق الگوی جاافتاده در فرهنگ‌ جامعهء خود عمل می‌کنند(حتی در بازیهای‌ کودکانه این مسئله به وضوح به چشم‌ می‌خورد).

اختلاف معمولا از بدو تشکیل نطفه به‌ تدریج شروع می‌شود و با رشد جسمانی و نیز بعد از تولد،این تفاوتهای جسمانی آشکارتر می‌شود و براساس نوع تربیت و فرهنگ حاکم‌ بر هر جامعه تفاوتهای روانی نیز ظاهر می‌شود. رفتار کودکان به تدریج تحت تأثیر سرشت‌ طبیعی و محیطهای زندگیّ سازمان یافته و شکل می‌گیرد و در هر خانواده نسبت به‌ خانوادهء دیگر متفاوت است،پس می‌توان این‌ تفاوتها را در خانواده جستجو کرد.ضمنا به‌ غیر از اختلاف جسمانی،اکثر اختلافات‌ اکتسابی هستند.

فرضیهء 7:در تصاویر نقاشی‌شده توسط دختربچه‌ها،بیشتر تصاویر انسانها،بازیها و کمتر خشونت به چشم می‌خورد.

در تصاویر نقاشی‌شده توسط پسربچه‌ها، بیشتر خشونت و قدرت به چشم می‌خورد.

از بررسی نقاشیهای بدست‌آمده،و اختلاف فراوان سوژه‌های نقاشی‌های ترسیم‌ شده توسط دختربچه‌ها و پسربچه‌ها،می‌توان‌ به این مطلب پی‌برد که نگرش دو انسان به‌ پیرامون خود،کاملا شبیه به یکدیگر نیست.

در اکثر جوامع و همچنین جامعه ما،انجام‌ کارهای سنگین و خشن به عهدهء مردان است و آنان پرقدرت‌تر و نیرومندتر از زنان در انجام‌ کارها هستند و کودکان که بزرگسالان را الگوی رفتاری خود قرار می‌دهند،همان‌ حالات و رفتار را درونی کرده و مستقیما روی‌ کاغذ منتقل می‌کنند.برای مثال از هر ده کودک‌

که نقاشیهایی در مورد وسایط نقلیه ترسیم‌ کرده‌اند(نظری هواپیما،کامیون،ماشین‌ سواری،قطار و...)هفت نقاشی متعلق به‌ پسربچه‌ها و سه عدد متعلق به دختربچه‌ها بوده‌ است،در مقابل از هر ده کودکی که به نحوی‌ تصویر انسان را ترسیم کرده‌اند،شش دختر و چهار پسربچه بوده‌اند و یا از هر ده کودکی که‌ دربارهء جنگ نقاشی کرده‌اند،نه پسربچه و یک دختربچه بوده است.در مورد سوژهء حجاب از هر ده کودک که به نحوی زن محجبه‌ را ترسیم کرده‌اند،هشت دختربچه و دو پسربچه بوده‌اند.این تفاوت‌ها معمولا براساس‌ همان نحوهء تربیت‌ها و فرهنگ حاکم بر خانواده در هر جامعه می‌باشد که بر روی نوع‌ تفکر و تخیل کودکان اثر می‌گذارد و حتی در تصاویر خیالی کودکان مشاهده می‌شود که‌ اکثرا پسربچه‌ها هستند که نقاشیهای عجیب و ابتکاری و تخیلی ترسیم می‌کنند.دختربچه‌ها بیشتر در نقاشیهای خود حالت مجموعه را در موضوع ترسیمی رعایت می‌کنند و نظم‌ بیشتری در نقاشی‌های آنها به چشم می‌خورد.7

بطور کلی از این بررسیها به برخی نکات‌ پی‌می‌بریم که عبارتند از:

1-معمولا کودکان در سنین پائین در نقاشیهای خود،آسمان را درست بالا سر موضوع نقاشی خود می‌کشند و آدمها را به‌ صورت ایستاده و راست‌تر ترسیم می‌کنند،بقیه‌ قسمتها و جریانات مربوط به موضوع نقاشی‌ را نیر در گوشه و کنار کاغذ جای می‌دهند،اما هرچه بزرگتر می‌شوند بهتر می‌توانند ارتباط منطقی میان پدیده‌ها و موضوعات را بفهمند و به همین دلیل نقاشی‌هایشان نیز به واقعیت‌ نزدیکتر می‌شود.

2-در میان سوژه‌های ترسیم‌شده آنچه‌ مهم جلوه می‌کند،قدرت تخیل و ابداعات و خلاقیتها و استعداد در داستان‌پردازی آنهاست. آنها برای موضوعاتی که در نظر ما بی‌ارتباط جلوه می‌کند،یک داستان می‌سازند.

3-برخی کودکان،موضوعات روزمره و عادی اطرافشان را ترسیم می‌کنند،بعضی دیگر رویاها و آرزوهای عالی و تازه خود را،دیگری‌ کارهای ساختمانی،کلاس درس،کارگاه،کار در مزرعه،کمک به بزرگترها و...را رسم‌ می‌کند.

4-رنگها به شرایط مختلف زندگی و محیط زیست کودکان بستگی دارد.کودکانی‌ که در شمال ایران زندگی می‌کنند در نقاشی‌های خود اکثرا رنگهایی بکار می‌برند که‌ با رنگ نقاشی کودکان جنوب ایران متفاوت‌ است.حتی شرایط زندگی و فشارهای روانی‌ و ناراحتی‌ها و خوشیها در انتخاب رنگ و سوژه مؤثر است.

5-کودکان هرروزه در برخورد با مسایل‌ مختلف،از محیط خانه گرفته تا کوچه و خیابان،مدرسه،بازار و سایر محیطها، برداشتهایی گوناگون و فراخور سن خود از آنها دارند که متأثر از فرهنگ جامعه ایشان‌ است.

در کل نقاشی برای کودکان فقط وقت‌ گذراندن نیست،بلکه آنها با این کار، احساسات و خواسته‌های خود را مجسم‌ می‌کنند،چیزی تازه بوجود می‌آورند و از این‌ کار لذت می‌برند و درعین‌حال مطالب تازه‌ای‌ نیز یاد می‌گیرند.

*** در پایان،با آگاهی از این مطلب که نقاشی‌ یکی از خالصانه‌ترین صور بیان حالات‌ درونی،خواسته‌ها،آرزوها و مشکلات کودکان‌ است و با تحلیل نقاشیهای کودکان می‌توان‌ دنیای آنها را بهتر شناخت و آینده‌ای بهتر و پربارتری برایشان ساخت،دانستن این مطلب‌ مهم است که قبل از تعلیم دادن کودکان در زمینهء نقاشی،بایستی بزرگسالان را تعلیم داد تا از خصوصیات و حالات جسمانی و روانی‌ کودکانشان آگاه شوند و در این رابطه مسئولین‌ و دست‌اندرکاران از طریق برنامه‌ریزیهای‌ صحیح و ارائهء برنامه‌های صحیح و نشستهایی‌ با متخصصین امر،از طریق رادیو و تلویزیون و یا جراید و نیز ایجاد کلاسهایی در مراکز دولتی،می‌توانند والدین را در این امر مهم‌ یاری کنند.زیرا والدین مطلع و آگاه به‌ روحیات کودکان خود،بهتر می‌توانند محیطی‌ مناسب برای رشد و پرورش آنها ایجاد کنند.

از طرفی،والدین بایستی با عدم تحمیل‌ عقاید خود بر فرزندانشان،آنها را در ترسیم‌ سوژه‌های مورد علاقه خود آزاد گذاشته و با ایجاد انگیزه و تهیهء ابزار مورد نیاز،کودکان را به ترسیم هرچه بیشتر و بهتر موضوعات‌ مختلف و متنوع،تشویق کنند.با این روش‌ کودکان نسبت به محیط اطراف و رویدادهای‌ پیرامون خود کنجکاوتر و آگاهیشان نسبت به‌ دنیای برون و عالم واقعیت بیشتر می‌گردد.

نویسنده:طاهره محمدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به جورواجور می باشد